فشنگ
بچه که بودم وقتی موهامو کوتاه میکردم، جوری سیخ میشد که انگار دست کردم تو پریز برق. با اون موهای سیخ سیخی کلی مضحکهی خاص
بچه که بودم وقتی موهامو کوتاه میکردم، جوری سیخ میشد که انگار دست کردم تو پریز برق. با اون موهای سیخ سیخی کلی مضحکهی خاص
گویا حشرهی تو این عکس، روی شیشهی ماشینه، ولی اینطور به نظر میرسه که یه حشرهی غول پیکر در سطح شهر داره حرکت میکنه. آدم
یه برنامهی ویندوزی نوشته بودم که تا چند ماه درست کار میکرد. ولی بعد از این که کدهای جدیدی بهش اضافه کردم متوجه شدم که
برادرزادهم امروز اومده بود خونهی ما که بهش دیکته بگیم. برای 2 صفحه دیکته چهار نفرو درگیر خودش کرده بود، اصن یه وضی. یادمه غیر
و این چنین بود که وقتی توی گوگل آنالیتیکز گزینهی Use a donut chart رو برای نمودار دایرهای فعال کردم، تازه فهمیدم دونات یعنی چی!
نوشتههای قدیمی وبلاگم رو که میخونم (و البته نوشتههای قدیمیتر از این وبلاگ) همون احساسی رو دارم که هنگام دیدن فیلم گودزیلا (محصول 1964 ژاپن)
امروز داشتم با یه نفر در مورد انتخابات مجلس صحبت میکردم، میگفت باید به دولت کمک کنیم و به نمایندههایی رای بدیم که تقریبا همسو
تو برنامه نویسی شیء گرا یه مبحثی هست به اسم مخرب کلاس. وقتی شما کلاسی تعریف میکنی که از منابع سیستم استفاده میکنه (مثل حافظه)
ده فرمان “ریچارد داوکینز” برای زندگی بهتر: با دیگران کاری نکن که نمیخواهی با تو بکنند. بکوش تا هیچ گاه آسیبی به کسی وارد نکنی.