زبون درازی
منم زبون درازی می کردم گاهی وقتا. می گفتم به تو هم میگن زندگی آخه؟ اونم یه آینه درمی آورد می گرفت جلو می گفت
منم زبون درازی می کردم گاهی وقتا. می گفتم به تو هم میگن زندگی آخه؟ اونم یه آینه درمی آورد می گرفت جلو می گفت
اینترنت باید اونقدر پرسرعت باشه که اگه فهمیدی داری یه چیزی رو اشتباه دانلود می کنی فرصت نکنی کنسلش کنی.
تو پادگان شرکت در نماز جماعت و گه گاه نماز جمعه اجباری بود. تو ماه رمضان هم جلسه روخوانی قرآن بود و هر روز یک
حداد عادل گفته : کابینه ی خوب و معتدلیه، ما سعی می کنیم معتدلتر شود. چند سال پیش آش نذری می پختیم. تقریبا کار تموم
یکی هم بود چند روز پیش می گفت: پسرم با توکل بر خدا و تکیه بر همین یارانه ای که میگیری ازدواج کن. بچه منم
از چهارشنبه شب خونه محسنینا تلپ بودم. دیشب نوبت من شد که شام درست کنم. نیمرویی درست کردم در حد تیم ملی. به غایت خوشمزه
از وقتی با فیلتـــــر شـــــکن میرم تو جی میل تبلیغات هم نشون میده. فکر میکنه تو آمریکا نشستم وبگردی میکنم. بعد با همین فیلتـــــر شــــکن