میگن شانس یه بار در خونه آدمو میزنه. ولی مثل اینکه در مورد من تو ماهی که گذشت، خودش کلید داشته و میومده تو.
تو پادگان هفتهای سه بار ساعت 7 تا 8 صبح ورزش داریم، که البته زیاد سنگین نیست. هر گروهان هم یک بار به جای ورزش حدود 4 ساعت کوهپیمایی داره. فکر میکنم 12 کیلومتر کوهپیمای میشه.
از شانس من ساعتی که باید حرکت میکردیم برای کوهپیمایی من سر پست نگهبانی بودم و قسمت نشد بچهها رو همراهی کنم (:D). همه رفتن و من و سه نفر دیگه که رفته بودن بهداری موندیم. افسر آموزشمون تا منو دید که دارم نگهبانی میدم گفت عجب شانسی آوردی نگهبانی داری، خدارو شکر کن. حدود 4 ساعت سر پست بودم (جای نگهبانهای بعد رو هم که رفته بودن باید من نگهبانی میدادم تا وقتی برگردن).
ساعت یازده نشده بود که دیدم بچه ها دارن مثل لشگر شکست خورده بر میگردن. از جلوی من که رد میشدن با حسرت نگاهم میکردن و میگفتن خوش به حالت! چه شانسی آوردی، دهنمون … شد و از این حرفا. بعضیا اونقدر خسته بودن که ترجیح دادن ناهار نخورن و بجاش استراحت کنن. کوهپیمایی چندتا مسدوم هم داده بود و پای بعضیا میلنگید! (کلا گروهان ما تلفات زیاد داده)
بله دیگه شانس هم خوب چیزیه.
2 پاسخ
ببین چقدر خوش شانسی 🙂 دیگه نگی سربازی بده ها!!
🙂