امروز کارا خوب پیش رفت، ببینیم تا چهارشنبه چی پیش میاد. احساس می کنم 7 روز آینده پرمشغلهترین هفت روز عمرم رو خواهم داشت که البته تا باشه از این مشغلهها.
امروز یه جا دیدم این جمله نوشته شده بود: «تا میتوانی قدمهایت را بلندتر بردار. هم زودتر به مقصد میرسی و هم کفشهایت دیرتر خراب میشود.» یکی دیگه هم زیرش نوشته بود: «مواظب شلوارت باش!» که احتمالا منظورش خشتک شلوار بوده. با جمله اول موافق نیستم. البته نه به خاطر کفش یا شلوار و خشتکش! هر وقت عجله کردم یه اتفاقی افتاده یا یه چیزی رو فراموش کردم. مثل امروز که مجبور شدم چهار طبقه برگردم بالا*.
نمیدونم چرا گوگل و متعلقلاتش بدون فیلـــــتــــرشکن باز نمیشه. عجب اوضاعی شدهها. حالا خوبه این سایفون هست وگرنه معلوم نیست باید چه غلطی میکردم.
همچین بی هوا این آهنگــُـ گذاشتم رو Repeat one و گوش میدم تا ببینم کِی خز میشه… (خذ؟ خظ؟ خض؟)؟؟؟
———–
* آسانسور داشت آقـــــا! وگرنه من آدمیام که چهارطبقه برگردم بالا؟ نه واقعا همچین آدمیام؟
2 پاسخ
:)))
دقیقن میخواستم ب
م من بودم عمرن 4طبقه رو برنمیگشتم بالا که دیدم زدی آسانسور داشت :))
پس توام همچین آدمی نیستی 🙂