بالاخره چنگ در گردن آن لاشخور انداختم و بعد از خفه کردنش می خواهم آن قورباغه زشت و بزرگ را هم قورت بدهم. به خاطر همین مدتی در انظار عمومی (از نوع مجازیش) ظاهر نخواهم شد. نمی دانم این مدت چقدر طول بکشد، یک هفته یا یک سال. فقط این را می دانم وقتی برمی گردم که بشود اسم این اینترنت را گذاشت اینترنت.
ولی مطمئنم که این آخرین پست روزگار جوانی نیست.
8 پاسخ
ای بابا
رفتی تو حالت خواب و بیدار!
<!–
پاسخ:
–>
سلام
ما رو در خوف و رجا گذاشتی!! :))
حقیقت اینه که نظر واقعیم اینه که خوب میکنی که نمیای، البته این با افکار و عقاید منه… اینکه تو توی فکرت چی گذشته رو نمیدونم!
امیدوارم بازم بیای از این نظر که بازم ببینیمت…
منم قورباغه های کوچیک و متوسطی دارم که باید به ترتیب لیستشون کنم و شروع به قورت دانشون کنم…
اما در مورد لاشخور نمیدونم …شاید لاشخوری هست و من حتی ازش خبر ندارم!
به هر حال… آقای روزگار جوانی ! 🙂 امیدوارم هر روزت بهتر از روز قبلت باشه 🙂
<!–
پاسخ:
–>
سلام!
<!–
پاسخ:
–>
چه میدون جنگیه این جا!!!
بابا اینترنت به این خفناکی هم نیستا!
<!–
پاسخ:
–>
<!–
پاسخ:
–>
اون روز دور نیست …
یه روز خوب میاد، اینو میدونم
<!–
پاسخ:
–>
سلام مجید چه خبر؟
خوبی؟! امیدوارم خوب باشی… خوب خوب
<!–
پاسخ:
–>
<!–
پاسخ:
–>