برنامه نویس و طراح سایت

دو سه هفته

پادگان تقريبا برام جا افتاده و روال كارها دستم اومده. افتادم گردان بهداري، اونجا نامه مي‌‎نويسم و كاراي دفتري مي‎كنم. روزها زودتر از اون چيزي

ادامه مطلب »

بازم امتحان

گفتم ميرم سربازي از درس و امتحان راحت مي شم. فردا امتحان داريم. امروز هم مثل چي (همون حيوون معروف كه اينطور مواقع مثال ميزنن)

ادامه مطلب »

خشم شب

یه شب می‎خواستن میزان آمادگی ما رو بسنجن. ساعت یک نصف شب اومدن تو آسایشگاه و با داد و فریاد همه رو بیدار کردن. اما

ادامه مطلب »

رسیدم خونه

امروز ساعت هشت و نیم صبح رسیدم خونه، به تلافی روزهای قبل بعد از صبحونه سه لیوان چایی خوردم! یه لیوان چای شیرین، یه لیوان

ادامه مطلب »