پدران آدم
پارسال که کتاب پدران آدم صادق هدایت رو می خوندم چیز زیادی نفهمیدم. اما الان داستان کتاب رو درک می کنم. داستان اون میمونهایی که
پارسال که کتاب پدران آدم صادق هدایت رو می خوندم چیز زیادی نفهمیدم. اما الان داستان کتاب رو درک می کنم. داستان اون میمونهایی که
بعضی چیزها هستند که تو هیچ کتابی نوشته نشدن، و فقط باید با تجربه اونا رو یاد گرفت. امروز داشتم روی برنامه ای که قبلا
قیافه آدمی رو تصور کنید که یک ساعت تو ایستگاه اتوبوس منتظر وایستاده و ماشین نیومده، بعد زنگ زده قرارش رو کنسل کرده و برگشته
عجب وضعیه ها! صبح از خواب بلند میشیم می بینیم برق قطعه. چند ساعت بعد برق میاد آب میره. آب میاد اینترنت قطع میشه. برنامه
بالاخره تونستم یه کدی پیدا کنم که بازدیدکننده های وبلاگ رو از بلاگفا منتقل کنه به آدرس جدید. آخه بلاگفا هر کدی با این قابلیت
تو این هفت روز: 1- از بلاگفا بیشتر از قبل متنفر شدم. چون اجازه نداد توی قالب وبلاگ، کد انتقال به سایت دیگه ای رو
آهنگهایی هست که منو یاد روزهای خاصی میندازه. موقعیتهایی که تو فضا و حال و هواش اونقدر اون آهنگها رو گوش دادم، با شنیدن دوبارشون
خرداد را همیشه دوست داشته ام. خرداد برای من یعنی خوابیدن روی تخت چوبی زیر سایه درخت انگور، یعنی لب حوض نشستن و بستنی خوردن