فشنگ
بچه که بودم وقتی موهامو کوتاه میکردم، جوری سیخ میشد که انگار دست کردم تو پریز برق. با اون موهای سیخ سیخی کلی مضحکهی خاص
بچه که بودم وقتی موهامو کوتاه میکردم، جوری سیخ میشد که انگار دست کردم تو پریز برق. با اون موهای سیخ سیخی کلی مضحکهی خاص
یه برنامهی ویندوزی نوشته بودم که تا چند ماه درست کار میکرد. ولی بعد از این که کدهای جدیدی بهش اضافه کردم متوجه شدم که
برادرزادهم امروز اومده بود خونهی ما که بهش دیکته بگیم. برای 2 صفحه دیکته چهار نفرو درگیر خودش کرده بود، اصن یه وضی. یادمه غیر
نوشتههای قدیمی وبلاگم رو که میخونم (و البته نوشتههای قدیمیتر از این وبلاگ) همون احساسی رو دارم که هنگام دیدن فیلم گودزیلا (محصول 1964 ژاپن)
امروز داشتم با یه نفر در مورد انتخابات مجلس صحبت میکردم، میگفت باید به دولت کمک کنیم و به نمایندههایی رای بدیم که تقریبا همسو
علاقهی عجیبی دارم به کندن زخمهای کهنهام. هرچند که زخمهای زیادی ندارم، اما همین مقدار هم کفایت میکند برای کندن و تازه کردنشان.
من ازین دنیا چی میخوام؟ دو تا صندلی چوبی؟ نه فقط یه دونه، ترجیحا صندلی راک باشه، بذارمش جلوی شومینه ( بخاری هم بود اشکال نداره).
پس از 6 ساعت تلاش شبانه روزی بالاخره موفق شدم تک لایو رو دانلود کنم 😀 . اینم ازون فایلهایی بود که هم وقتمو گرفت و
فردا روز اول مدرسه برای کلاس اولی هاست. برادرزاده م هم فردا میره مدرسه. ذوق و شوقی که داداشم داره خود بچه نداره! یه مداد