دیروز سیم مانیتور اتصالی کرد جرقه مینداخت در سطح تیم ملی. یه چیزی تو مایه های عکس بالا! برادر زادههام هم تو اتاق بودن، جیغ زدن و فرار کردن. بعد که سیستم رو خاموش کردم امیرحسین (یکی از برادرزادههای فوق الذکر) همونطور که قلبش رو گرفته بود اومد تو اتاق و گفت: وااااای عمو مجید قلبم ترسیــــد!
بیچاره مانیتور تا شب دووم نیاورد 🙁 امروز رفتم مانیتور قدیمیه رو از انباری آوردم وصل کردم. این بیچاره هم فکر نکنم زیاد دووم بیاره. دقیقه به دقیقه رنگ عوض می کنه! الان آبیه!
2 پاسخ
داش مجيد داستان آدم فضايي زياد نگاه ميكني يا اثرات سربازي يا اكس ميندازي بالا رو همه چيز هيولا وار ميبيني !!!!
🙂 هرسه مورد صحیح است داش مصطفی…