برنامه نویس و طراح سایت

دو سه هفته

پادگان تقريبا برام جا افتاده و روال كارها دستم اومده.

افتادم گردان بهداري، اونجا نامه مي‌‎نويسم و كاراي دفتري مي‎كنم.

روزها زودتر از اون چيزي كه فكرشو مي‎كردم مي‎گذره. الان روز دوازدهم ماه رمضونه و ميشه گفت هيچي نفهميدم از اين ماه.

ديروز موفق شدم كارت تردد بگيرم كه مخصوص افسران هست. اينطوري تو ساعات غير اداري مي تونم برم تو شهر و ديگه نيازي به هر روز پر كردن دفترچه مرخصي نيست.

با اينكه جام راحته، اما احتمالا براي جابجايي يا انتقالي به يكي از پادگانهاي تهران اقدام كنم و اميدوارم كه اين اقدام موفقيت آميز باشه و تا چند ماهه ديگه بتونم برم تهران. اينطوري حداقل آخر هفته مي تونم برم خونه. چون اينجا آخر هفته ها خيلي خيلي الافيم.

يكي از همشهريام رو به اسم حامد تو پادگان پيدا كردم! جالبه كه تا 1 هفته نميدونستيم همشهري هستيم. حامد دو نفر رو پيدا كرده كه تو تهران هستن و مي خوان انتقالي بگيرن بيان گرگان، چون گرگاني هستن. و ما هم كه مي خوايم بريم تهران، خدا كنه كه بتونيم با اين دو نفر جابجا بشيم. حالا اينكه چرا اون دو نفر افتادن تهران و ما دو نفر افتاديم گرگان خدا ميدونه.

خلاصه اميدوارم كه جور بشه و ما بتونيم بريم تهران.

4 پاسخ

    1. از ملانصرالدین که از حج برگشته بود پرسیدن روزها در مکه چیکار میکردید. جواب داد: عرق. جای شما خالی ماهم روزا عرق میکنیم، و هم شبا!

  1. salam,agha manam oftadam gorgan mikhasam yeseri etelaat dar ertebat ba padegan va javo sharayet anja agar zahmati nis bedi vasam etefaghan manam rastam behdasht has

    1. الان که دارم مینویسم دیگه خودت اومدی و فهمیدی که چه جور جاییه. چون به اینترنت دسترسی نداشتم این نظر رو دیر دیدم و دیگه چیز گفتنی نیست. انشاالله اگه تو گرگان موندنی شدی و اومدی آسایشگاه از مرخصی که برگشتم میبینمت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *