زخم
علاقهی عجیبی دارم به کندن زخمهای کهنهام. هرچند که زخمهای زیادی ندارم، اما همین مقدار هم کفایت میکند برای کندن و تازه کردنشان.
علاقهی عجیبی دارم به کندن زخمهای کهنهام. هرچند که زخمهای زیادی ندارم، اما همین مقدار هم کفایت میکند برای کندن و تازه کردنشان.
چند روز پیش یه دیویدی خام خریدم برای رایت چند تا فایل. وقتی گذاشتمش تو دیویدی رایتر دیدم که بـــــــــهـــله دیویدی خام نیست، بلکه پختهست،
من ازین دنیا چی میخوام؟ دو تا صندلی چوبی؟ نه فقط یه دونه، ترجیحا صندلی راک باشه، بذارمش جلوی شومینه ( بخاری هم بود اشکال نداره).
پس از 6 ساعت تلاش شبانه روزی بالاخره موفق شدم تک لایو رو دانلود کنم 😀 . اینم ازون فایلهایی بود که هم وقتمو گرفت و
یه نفر هم تعریف می کرد از سال اول مدرسه ش، می گفت اولین باری که معلم بهشون دیکته میگه، این همینطور می نویسه تا
فردا روز اول مدرسه برای کلاس اولی هاست. برادرزاده م هم فردا میره مدرسه. ذوق و شوقی که داداشم داره خود بچه نداره! یه مداد
این روزا هیچی خوشحالم نمی کنه، اگرم خوشم الکی خوشم. چقدر خبرای خوبی میشنوم این روزا. ولی غریبه شدم با اطرافم. مثل کشاورزی که تو
این جمله هم تو فیس بوک موجبات شادی ما رو فراهم کرد: یه جوری در مورد دونه های انار میگن با نظم و ترتیب یک