برنامه نویس و طراح سایت
لذت های کوچک زندگی

تو کجا بودی؟

+ بازم با یه تاخیر طولانی برگشتم.

– کجا بودی؟

+ تو 6 سال گذشته در حال سقوط آزاد بودم با حداکثر ظرفیت. از پست های قبلی وبلاگم مشخصه تقریبا.

– خب چی شد؟ سقوط کردی؟

+ آره، به فجیع ترین شکل ممکن. یکسال و نیم پیش.

– بعدش چی شد؟

+ زنده موندم. ولی اونقدر له و داغون بودم که وقتی تو آینه نگاه میکردم خودم رو نمی شناختم.

– چیزی هم از دست دادی؟

+ خیلی چیزا از دست دادم. پیشرفتی که می تونستم تو کارم بکنم و نکردم. لذت هایی که می تونستم ببرم و نبردم. افتادم تو دریایی از قرض و بدهی. ولی مهمترین چیزی که از دست دادم حس اعتماد به دیگران بود.

– متاسفم! چیزی هم برات موند؟

+ آره. خانواده م. دوستانی که بهتر از آب روانن. و عشق و علاقه م به برنامه نویسی.

– شاید سوال مسخره ای باشه، ولی چیزی هم بدست آوردی؟ یا درسی گرفتی از این ماجرا؟

+ آره. این آهنگ حصین همیشه تو ذهنم پلی میشه. به قولی آویزه گوشم کردمش:

گرگ باش
مثل من
مثل ببر
مثل جغد تو‌ پرسه های شب
مثل سنگ تو‌ لحظه های سخت تو‌ عرصه های تنگ
نعرتو بذار تو‌ بارون‌ و
بشکن رد شو حتی قانونو
دل نبند که تش تلخیه
میشی‌ مثل من نفس تخلیه

– الان چه کار میکنی؟ حالت بهتره؟

+ خوبم! بهترین روزهام نیست. ولی خوبم! چند ماهه که شروع کردم و دارم اوضاع رو درست می کنم. سخته ولی شدنیه. یکی از کارهایی که دارم انجام میدم، تمرکز کردن روی لذت های کوچک زندگیه. حرف زدن با یه دوست، گوش دادن به آهنگ خوب، دم کردن قهوه سر صبح، خوندن مطالب قدیمی وبلاگم یا خرید برای خودم. چیزهای لذت بخش کوچکی که وقتی کنار هم قرار میگیرن بزرگ میشن.

یه دسته بندی جدید تو وبلاگ ایجاد کردم به نام لذت های کوچک زندگی. از این به بعد گاهی وقتا توش مطلب میذارم. از همین اتفاقات لذت بخش کوچکی که هر روز تو زندگیم می افته.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *