بی حوصله
چقدر بی حوصله ام این روزها. هر قدر هم که تلاش می کنم خودم رو سرگرم کارای مختلف کنم، ولی باز یه چیزی توی این
چقدر بی حوصله ام این روزها. هر قدر هم که تلاش می کنم خودم رو سرگرم کارای مختلف کنم، ولی باز یه چیزی توی این
امروز شبکه چهار یه برنامه در مورد ترس از عنکبوتها پخش میکرد با نام «همسایههای طبیعی». یه گروه بودن که به مردم آموزش میدادن چطور
خب… عملیات انتقال وبلاگ که موفقیت آمیز بود و همه مطالب و نظرات هم منتقل شدند اینجا. این روزها در حال کسب تجربه جدیدی هستم
بالاخره با اینترنت همراه خداحافظی کردم و مجبور شدم به یک adsl با ترافیک محدود ماهانه تن بدهم. البته یک ماه پیش اینترنت همراه بدون
امشب میرم شاهرود تا نسخه فارغ التحصیلی رو بپیچم. از اونجایی که تو این چند وقت تقریبا هرجایی می رفتم یه جای کار می لنگیده،
لولو به جای اینکه اون ممه رو ببره، باید بیاد این اینترنتُ ببره خیال همه رو راحت کنه.
امروز با هزار زور و زحمت یه برنامه با حجم بالا دانلود کردم. مثل همیشه برنامه رو تو یه فولدر از حالت فشرده بیرون آوردم
گاهی اوقات به دست آوردن بعضی چیزا، تبدیل میشه به یه آرزوی بزرگ و دست نیافتنی برای آدم. هر روز با فکرش از خواب بلند
چرا وقتی که می خوای به یه نفر چیزی رو نشون بدی که خرابه و کار نمی کنه، دقیقا همون موقع درست کار می کنه