عینک؟
امروز بعد از چند ماه قلم و کاغذ به دست گرفتم تا زیر نور سفید رنگ لامپ مهتابی چیزی بنویسم. پس از چند دقیقه متوجه
امروز بعد از چند ماه قلم و کاغذ به دست گرفتم تا زیر نور سفید رنگ لامپ مهتابی چیزی بنویسم. پس از چند دقیقه متوجه
تصمیم گرفتم از این به بعد خبرها رو دنبال نکنم (همانطور که خیلی وقته اخبار ورزشی برام هیچ اهمیتی نداره). می خوام از امشب به بعد
دو سال بعد احتمالا این اخبار رو می شنوید: مشکل بیکاری حل شده و کسانی که بیکار هستند، از بیگانگان دستور می گیرند. پی نوشت:
تلویزیون اتوبوس تبلیغ انیمیشن «گربه ها و سگها علیه نمیدونم کی»* رو پخش می کرد، بیرون رو که نگاه کردم دیدم دو تا سگ یه
دستاورد سفر 24 ساعته ام به شاهرود یک مهر و امضا بود که مهر و امضاهای قبلی را تایید می کرد! تازه فردا باید یکی
شدم مصداق بارز از چاله درآمدن و به چاه افتادن. شش ماهی بود که اینترنت همراه اول رو فعال کرده بودم. ولی از سرعت آپلودش
به خاطر یه کار خیلی فوری امشب میرم شاهرود و فردا ظهر دوباره برمیگردم. کار خیلی فوری فوتی…
فهمیدم که تا ممکن است باید خاموش شد، تا ممکن است باید افکارم را برای خودم نگه دارم…* من هم به همین نتیجه رسیدم. از