مجید نظری

به خاطر یه کار خیلی فوری امشب میرم شاهرود و فردا ظهر دوباره برمیگردم. کار خیلی فوری فوتی…

فهمیدم که تا ممکن است باید خاموش شد، تا ممکن است باید افکارم را برای خودم نگه دارم…* من هم به همین نتیجه رسیدم. از

چند روزه که تو گودر مطالبی می بینم با موضوع تفاوت و الگوریتم(!) کارهایی که زن و مردا یا پسر و دخترا انجام میدن. مثلا

قیافه من بعد از اینکه فیس بوک بدون فیلتر شکن باز شد! : 

سرورهای مینی اپرا هم بلاک شدن! لذت وبگردی با موبایل برای همیشه در ایران به پایان رسید.

سیزده بدر رفته بودیم کنار رودخونه. در آخرین دقایق برادرزاده‎ام افتاد تو آب. بعد که درش آوردیم و لباساشو عوض کردیم بهانه آورد و گریه

حدود دو ماه پیش بود که یه هارد 500 ساتا خریدم. بعد که ویندوز نصب کردم متوجه شدم سرعت انتقال داده ها روی این هارد

دو نفری رفتن مردم رو سوژه کنن. اولی میره به ملت میگه «آقا من یه واحد خون می خوام برای پدرم. بیمارستان گفته باید یه

– میگم بچه ها بیاید اینترنت رو تمیز کنیم. موافقین؟ + مگه کثیفه؟ * موافقم. – پس دست بکار بشین. ایده هاتون رو بدین.